تازه آشنا شدیم میدونم دوسم داره و به نظر آدم خوبی میاد

ولی من از احساس خودم بی خبرم

نمیدونم دوسش دارم یا نه میترسم احساسم بهش برای فرار از تنهایی این روزام باشه ولی اسممو که صدا میزنه قلبم ی جوری میشه

دوس دارم حرف بزنه من فقط بشینم گوش بدم ولی وقتی میخواد صمیمی تر شیم گارد میگیرم :/

باهاش ساعت ها میتونم حرف بزنم و موضوع کم نیارم بلده چ جوری بخندونتم

هنوز رسمی با هم نیستیم ولی اون دوس داره صمیمی تر شیم من هی بهونه میارم و فرار میکنم

احساس و تکلیفم با خودم و دلم مشخص نیس

از طرفیم میترسم دلببندم ترکم کنه

آخه وقتی دل میبندم جدایی برام تا حد مرگ سخته نمیتونم مثه بعضیا که امروز با یکی هستن فردا یکی دیگع باشم

من حداقل به 2-3 سال نیاز دارم تا حالم بهتر شه دلتنگیام کمتر یکمی شبیه آدمی که قبلا بودم بشم

میترسم از طرفیم نمیخوام تنهاییم ادامه پیدا کنه

من تو ی رابطه غرق میشم چن سال گذشته ولی هنوز تاریخ تولدش پسورد گوشیمه یا ناخودآگاه ی پسورد که میخوام بذارم مثلا روی کارت عابر بانک یا . میبینم تاریخ تولدش گذاشتم

یا وقتی گفت فردا تولدمه اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود اونم تولدش تو بهمن بود

اونم این شکلی بود اونم اینو دوس داش اونم این کار میکرد و ذهنم میفته دنبال مقایشه این دو نفر

نمیخوام ذهنم درگیر شه ولی بد جور درگیرم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها